حموم خِزینَه hamoom khezina: حمام خزینه ای
که به شکل حوضی بود که با هیزم گرم می شد.
پاچال حموم paacahal hamoom: گودالی که
فاضلاب حمام در آن جمع می شد که به آن گودال
پاچال هم می گفتند.
تاس حموم taas hamoom: لگنی از جنس روی یا
مس که هنگام حمام رفتن صابون و شامپو در آن
می گذاشتند و در حمام هم برای آب ریختن روی
خود استفاده می کردند.
حموم نمره ای hamoom nomre ee: حمام نمره
که فقط یکی دو نفر گنجایش داشت.
حموم دَهَم hamoom daham: حمام رفتن روز
دهم زایمان زائو را می گفتند که آداب و رسوم
خاصی داشت.
حموم بونزَهَم hamoom bunzaham: حمام رفتن
نوعروس در روز پانزدهم ازدواج که رسوم خاصی داشت.
پا اُوکشی paa ow keshi: به دوش گرفتن
یا حمام جهت غسل های واجب اطلاق می شد.
سِرُچِرکsero cherk : به استحمام کامل که
معمولا هفتگی انجام می شد اطلاق می شد.
اُو مالی ow maali: معمولا وقتی کودکی به
حمام می رفت و درست خودش را نمی شست
می گفتند فقط خودتا اُومالی کردی و اومدی.
حموم و جوhamoomo joo :اصطلاحی بین
متاهلین برای مقاربت و جماع.
اُوچَلَّهow challah :حمام گرفتنی خاص که حتماً
لازم بود بعد از زایمان و بعد از عروسی انجام
می شد با رسم خاص ریختن چهل کف دست آب
تا چله ی شخص سر دیگری نیفتد.(این اصطلاح
چله کسی سر دیگری افتادن باوری بود که در قدیم
وجود داشت).
تینtiun:همان تون حمام که محل سوزاندن
آتش و گرم کردن آب بود.
هِنجhenj : چند لوله ی بزرگ و روی هم بسته
شده که آب از منبع درون آنها آمده و گرم می شد
و به منبع پایین تر بر می گشت.
بوخچِه حمومbookhche hamoom:بقچه ای یا
پارچه ای که لباس و حوله را درآن گذاشته به
حمام می رفتند.
قِدیفَghedifah : همان قطیفه یا حوله حمام در زبان قدیم.
سوزُنی suzoni: پارچه ای چهار گوش که
قطیبه در آن قرار می گرفت و هنگام خشک کردن بدن
هم بعنوان زیر انداز استفاده می شد.
جینجی حمومیjinji hamoomi:زنِ مردی
که حمامی محل بود و بخاطر این شغل شوهرش
خیلی کارهای مردم را در عروسی،ختنه نوزادان و
زایمان انجام می داد.
شامپورshampoor: قدیمترها به شامپو شامپور
می گفتند.
صابین پیچsabinpich: نوعی صابون دست
ساز محلی که از چربی حیوانی و ...ساخته می شد.
صَحَت تُن بوsahat ton boo: همون
عافیت باشه فعلی که بعد از حمام گرفتن گفته می شد.
وَقتی؟ vaghti? : اصطلاحی که زنها وقتی در حمام
یا لب جوی آب به هم می رسیدند به یکدیگر می
گفتند و منظورشان این بود که آیا کار شما در شُرُف
اتمام است؟ البته بیشتر به صورت یک تعارف و عادت
در آمده بود که تا به هم می رسیدند می گفتند.
سِرُم نَشُُشتیserom nashoshti: عبارتی
که زن ها به کار می بردند به این معنی که پریود
نشده اند.
مَواجِبmawajeb:حق الزحمه حمومی(و سلمونی)که
معمولاً سالانه و به صورت گندم یا پول نقد پرداخت
می شد.
واجِبیwajebi:همان داروی نظافت.
و در نهایت ضرب المثلی حمومی:
اگر خواهی خوری نان فراغت
حمومی کن،حمومی تا قیامت
کلمات کلیدی: