سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، سه چیز را دوست می دارد : کم گویی، کم خوابی و کم خوری ؛ و سه چیز را خداوند دشمن می دارد :پُرگویی، پُرخوابی و پُرخوری . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
خاطرات یک حسن ابادی

یکی دو روز بعد ازینکه به حسن آباد برگشتم به قصد رفتن به یاسوج به اصفهان رفتم.
البته قبلش از دوستانی که به یاسوج رفته بودند در مورد مسیر رفتن به یاسوج سوالاتی
پرسیده بودم.می گفتند باید از سمیرم رفت و چون زمستون بود و سرما و یخبندان ترجیح
دادم از راه یاسوج نرم بالاخره معطلی داشت واحتمال ماندن در سمیرم  هم بود.


باخودم گفتم هرچی باشه یاسوج مرکزاستان هست و باید از ترمینال کاوه اتوبوس داشته باشه
که بتونم یه سره برم.رفتم ترمینال کاوه و به هر شرکتی رفتم وسراغ بلیط یاسوج را
گرفتم مثل اینکه اصلا چنین جایی تو کشور نداریم نگام می کردند و خبری از اتوبوس
برا یاسوج نبود .اینجا بود که به انتخاب خودم بار بار اول شک کردم ولی چاره ای نبود.


ازیکی از شرکتهای اتوبوس رانی پرسیدم که بالاخره پس چه جوری باید به یاسوج رفت؟
گفتند بهترین راه اینه که بلیط شیراز بگیری بری شیراز و ازاونجا بری یاسوج.ناچار شدم
بلیط شیراز بگیرم و حرکت کنم به شیراز.اصفهان را به مقصد شیراز ترک کردم.


دم دمای غروب بود که به شیراز رسیدم.ترمینال کار اندیش شیراز.خوب با توجه به سفرهای قبلیم به شیراز
که همه زیارتی بود تنها جایی که بلد بودم شاه چراغ بود.از یکی از نمایندگیها بلیط یاسوج
گرفتم برا شش صبح فرداش و رفتم به سمت شاه چراغ.همون حوالی تو یه مسافرخونه
یه اتاق کرایه کردم.ساعت زنگ دار هم نداشتم تا بتونم صبح زود بیدار شم.برا همین تا
صبح تو هول واضطراب جاموندن از اتوبوس که به معنی یه روز دیگه تو شیراز معطل
شدن بود بودم.

اون شب را با کم خوابی بالاخره به صبح رسوندم . قبل از حرکت
اتوبوس به ترمینال رسیدم.تایاسوج حدود سه یا چهار ساعت راه بود از شیراز.پس تا
حالا با احتساب هشت ساعت از اصفهان تا شیراز و چهار ساعت تا یاسوج دوازده ساعت
باید اتوبوس سوار می شدم تا به یاسوج برسم و این همون مسیری بود که در اثراشتباه
محاسباتی تو نقشه حدود سه ساعت برآورد کرده بودم...


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن ابادی 90/11/29:: 10:8 صبح     |     () نظر