الحمد لله با امدن امکانات شامل اب و برق و...به حسن اباد خیلی از مسائلی که یه روزی برا ما کابوس بود برا بچه های فعلی به شکل مسائلی باور نکردنی ومسخره در اومده.یکیش اب اشامیدنی بود . یکیش هم خریدن یخ.اول اب اشامیدنی .اب مصرفی از قنات بود و هرکس به وسع خودش با موتور یا دوچرخه یا الاغ از جوی پاووتگز(پا بوته گز)اب می اورد.زمستانها مصرف اب کمتر بود البته راه خراب و گل الود بود وتا بستونها مصرف اب بیشتر بود.منم که فرزند بزرگ خانواده بودم هر روز باید یک یا دوبار با دوچرخه از جو اب می اوردم البته همین قدر بدونید که دوچرخه ای که تیوپ نداشت وفقط لاستیک داشت وباید دست می گرفتم هر چند اگر تیوپ هم داشت بعلت صغر سن توانایی سوار شدن نداشتم.دوتا حُبُّنه یا همون قمقمه ده لیتری را تو دوتا لنگه ی خورجین میذاشتم ویک پارچ هم به فرمان چرخ اویزون می کردم چونکه توانایی بلندکردن قمقمه وگذاشتنش داخل خورجین را نداشتم البته این کار را خیلی های دیگه که کوچیک بودند می کردند و یادمه تو هرکدوم یه پارچ اب میریختم .گاهی تا می رفتم پارچ بعدی را بیارم یه لنگه ی دیگه ی خورجین تو هوا بود یا اینکه دوچرخه افتاده بود بگذریم تازه ما وضعمون خوب بود با دوچرخه اب میاوردیم خیلیا که زناشون با کوزه اب می اوردند که دیگه واویلا بود اوایل کار که اب پاووتگز خوب بود مشکل زیاد نبود بعدها اب پاووتگز بدبو شد وباید می رفتیم از جو ی اب حاجیوا (حاجی اباد) اب میاوردیم همون جایی که الا ن در جاده ی حسن اباد اصفهان از سمت دستجرد هست نزدیک ورزشگاه ولی قضیه ی یخ خریدن تراژیک تر بود مثل ماها که اونروزا ضعیف وکوچک بودیم کلامون پس معرکه بود اگه یه بزرگتر اشنا کمک نمی کرد.ماجرا ازین قرار بود که یه خاور یا یه نیسان میومد اصفهان یخ میزد و میومد حسن اباد میفروخت یادمه اوایل قالبی چهار تومن(40ریال)بود وبعدها که گرونتر شد شد پنج تومن مردم بخصوص تو تابستون میرفتند تا نزدیکیهای سه راهی (پمپ بنزین فعلی)تا جلو ماشین یخی را بگیرند و یخ بخرند وگاهی تا انبارچی که الا ن خراب شده هم اونایی که وسیله داشتند میرفتند.هرکسی البته نه هرکسی یه یخدون یونولیتی داشت که اونروزا یاخچال بهش می گفتند که نصف قالب یخ یا یک قالب و وضع خوبا دوتا قالب یخ جا میشد بعضی هم مثل ما که یاخچال نداشتیم وگاهی برا تنوع یخ میگرفتیم وتوی کاهدون زیر کاه نگهداری میکردیم تا بیشتر بمونه و خوب البته بعدها یه یخدون خریدیم و مشکل یخ گرفتن بنده هم مزید بر مشکلات قبلی شد.چه بسا روزهایی که برا خرید یخ میرفتیم ودست از پا خالی تر برمیگشتیم البته زیاد هم دست خالی نه چون اثار برخورد چند قالب یخ را روی سرکله مون داشتیم از طرفی شرمندگی خودمون وبیعُرضگی مون را داشتیم واز طرفی غر و لند والدین را ولی بهر حال با اومدن برق در سال شصت وسه هرچند مشگل اب وجود داشت ولی مشگل یخ حل شد یاد اونروزها بخیر .
کلمات کلیدی: