سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه خداوند، بنده ای را دوست بدارد، راهصواب و هدایتش را به او می نماید و به او توفیق فرمانبری ازخود می دهد . [امام علی علیه السلام]
خاطرات یک حسن ابادی

آیا می دونستید که:
پیشترا دور سر بچه ها چند روز اول تولّد یه دستمال محکم مثل هد بندای امروزی می بستند که فرم سرش گرد بشه و اسمش هم "نازُبند"بود؟


پیشترا بچه را از روز اول تولّد مثل یه ساندویچ می پیچیدند تو یه چادرشب(چُرشه چی)و حتی دستهاش را هم تو می ذاشتند و پشتش هم یه بالش کوچک میذاستند اسم اون بالش هم"غلتونک"بود؟


مقدار گندمی که آسیابان از روی بار برمیداشت بعنوان مزد اسیابانیش بهش "تِقز"می گفتند؟


به بوته ی پنبه هنگامی که برگ داشت "اِشوِل گی"و هنگامی که برگاش می ریخت و به چوب خشک تبدیل میشد"ویجاری"می گفتند؟


پنبه را اول که از غوزه جدا می کردند"هیش"بعد که با چرخ پنبه دانه ش را جدا می کردند"لوکه"و اگه با کمون حلاجی حلاجیش می کردنن"چُله"و اگه بعد از مدتی از لحاف درش می اوردند"لوکه کِی نی" اسم ش  بود؟


که قدیمیا اعتقاد داشتند حمومی ها(مسوول حمامهای عمومی قدیمی)حلال ترین نون و آسیابونا مشکوک ترین نون را می خورند چون ممکن بود آخر هر بار (بار گندم) با بعدیش قاطی بشه و حق و ناحق بشه و می گفتند: اگرخواهی خوری نان فراغت،حمومی کن حمومی تا قیامت.


پیشترها مباشر ارباب وقتی بهونه ای پیدا نمی کرد تا به کسی گیر بده اگه سوار خر لخت(بدون پالون)بود به همین سبب بهش گیر می داد؟البته گفتن اسم طرف درست نیست خود قدیمیا می شناسنش.


...که همون مباشر فوق الذکر تو دوران کشف حجاب رضاخانی حتی تو حسن آباد هم چادر را از سر زنها می کشید و زنها از ترسش جرات نمی کردند بیرون از خونه برا کارهاشون برند و اغلب دزدکی و شبانه می رفتند؟ البته ایشون مردها را هم در همون زمون برا نداشتن کلاه پهلوی اذیت می کرد.


نعل کردن خر و اخته کردن خر هم پیشترها جزو وظایف نجّار بود(این مورد تو شعر حسنوا هم ذکر شده).


نو عروسا و تازه دومادای قدیمی تا دو هفته روشون نمی شد از حنجیله(حجله)و حتی ازخونه بیرون بیاند و اگه خیلی دل عروس برا دیدن مادرش تنگ میشد از پشت بوم به خونه مادرش می رفت؟


کتک خوردن زن به دست شوهرش یه چیز عادی بود که مرتب هم توسط بعضی از افراد که به کتک زدن زن معروف بودند انجام می شد؟


زمانی که حسن آباد قحطی شده بود اونایی که گندم داشتند برا اینکه همسایه ها نفهمند گندم را با کاه گل مخلوط کرده به دیوار مالیده بودند و عنداللزوم می کندند و می شستند و شبونه نون می پختند؟


پیشتر ها تاپاله گاو را قبل ازینکه له بشه در قالب های گرد و مربعی می ریختند و خشکش می کردند برا پخت نون و به فروش هم می رسوندن؟اسمش هم هیردَه بود.


هرخونه ای یه اتاقک کوچک به نام گِندی چی داشت که معمولا خنک بود و گوشت را تکه تکه(شِوچی شوچی یعنی هرتکه برا یه شب آبگوشت)می کردند و نمک می زدند و به یه چوب می کردند و توش آویزون می کردن تا خشک بشه چون یخچال نبود البته خیلی هم خوش مزه می شد همون نمک سود کردن فعلی.


برا خرید نسیه ی گوشت یه چوب(همون چوب خط)وجود داشت به جای دفتر نسیه که حکم کارت اعتباری البته از نوع خارجیش را داشت که هر بار که گوشت می خریدی می بردی پیش قصاب و با چاقو یه خراش روش مینداخت و یه طرفش ده نار و یه طرفش پنج ناری(مقیاس وزن قدیمی)بود و آخر سر شیار ها را می شمردند و پول قصاب را می دادند."چوب خط ورکردن "و "چوب خط پرشدن" که امروزه هم بعنوان ضرب المثل استفاده می شه از همین جا منشا گرفته.


برا خنک نگه داشتن بعضی چیزا اونا را با یه طناب توی چاه آب آویزون می کردند؟


 که از بلند گوی مسجد فراخوان کشاورزا برا جورُفت(لایروبی قنات)و اعلام از کارافتادن موقت حموم عمومی هم اعلام می شد؟


که تمام مراحل تهیه کرباس یا همون پارچه محلی قدیمی شامل کشت پنبه و تبدیلش به نخ و بافتنش تو خونه ها انجام می شد؟


که وقتی کسی گوشش درد می گرفت یا از گوشش چرک خارج می شد بهش توصیه می کردند "کالا اُو نِدیَه"کرباس آب ندیده توی گوشش فرو کنه؟


که عروسی ها سه روز و سه شب با منوی غذای مشخص بود و برا هر روزش هم باید سلمونی برای دعوت به خونه افراد می رفت؟


که وقتی کسی می مرد تا سه روز تو مسجد صبح و عصر و تا یک هفته توی خونه مَلّا قرآن می خوند؟


که بیشتر خونه ها برای آمرزش امواتشون مَلّا(قاری قرآن)شب جمعه یا دوشنبه یا چهارشنبه داشتند و الان هم تک و توکی دارند؟


که ارباب حسن آباد،مرحوم حاج سید رضا رو کل منطقه جرقویه علیا نظارت داشت ،حتی رامشه واحمد آباد و اسفنداران و دستجردی ها هم برا لایروبی چشمه که لازمه ش انداختن اَندا (اونم به مدت سه روز و حتی عمق برداشت گل هم کنترل می شد که مبادا گودترش کنند) بود ازش اجازه می گرفتند؟


که همین ارباب زمستونا که مردم بیکار بودند و سر گذر می نشستند می بردشون در ازاء روزانه نیم من جو ته حسن آباد قسمت تل ماسه ها دیوار بکشند تا هم از گرسنگی نمی رند،هم بیکار نباشند وشاید از پیش روی ماسه به سمت آبادی هم جلوگیری بشه؟


که دزدها که معروف به کاکا حسن بودند وقتی می اومدند سمت حسن آباد روزها خیلی راحت اطراف آبادی مستقر می شدند و شبها برا دزدی سمت ده می اومدند؟آخه اونا دزدی را شغل می دونستند!


که به ابتدای کرت ( لَتَه) از نظر ورود آب گُشکَ و به انتهاش پایین و به
مدخل آب واره می گند؟   


 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن ابادی 91/5/28:: 9:59 صبح     |     () نظر