سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم سه گونه اند : دانشمند و دانشجو و بی سر و پایان بیهوده . [امام صادق علیه السلام]
خاطرات یک حسن ابادی

اون قدیما می ترسیدیم آب به گربه بپاشیم می گفتند دستت زگیل میزنه...حالا هم می ترسیم!!!
اون قدیما می گفتند قیچی را الکی بهم نزن کسادی میاد.
اون قدیما می گفتند دوشنبه ها خوب نیست بری سفر یه اتفاق بدی می افته.
اون قدیما می گفتند اگه شنبه بری دکتر تا آخر هفته باید هر روز دکتر بری.
اون قدیما می گفتند جمعه به کار شنبه بی کار.
اون قدیما بزرگترها صبر می کردند بچه ها بخوابند بعد برا خودشون چای درست می کردند.
اون قدیما این عید پلو اون عید پلو بود.
اون قدیما می ترسیدیم مدادمون را از دو طرف نوک بذاریم(بتراشیم)میگفتند داداشت میمیره.
اون قدیما آب حموم خزینه را که عوض می کردند اول ارباب و خانواده ش می رفتند.
اون قدیما از جینجی حَجُمَتی (خانمی که حجامت میکرد)،امنیه یا همون سرباز،حاج رضا عباس(روحش شاد)وحاجی باقر(خداخیرش بده) در حد تیم ملی! می ترسیدیم.
اون قدیما ماست را بعد از هندونه و تخم مرغ و زردالو نمی خوردیم.
اون قدیما نمی ذاشتند بریم موقع نونوایی سر تنور می گفتند وقتی مرد سر تنور بیاد نونا میره(ازتنور ول میشه).
اون قدیما می گفتند اگه زن حامله به مرده نگاه کنه چشم بچه ش شور میشه.
اون قدیما دلخوشی مون این بود گوسفندا که می کشتند تیزمبکشا(مثانه)بادکنیم به جا بادبادک آخه دل و قلوه ش که به ما نمی رسید.
اون قدیما چوب تو پشت سوسکای سیاه می کردیم ویه چیزی بهش می بستیم تا یدک بکشه.
اون قدیما وقتی کسی(بچه ای) سوار خر بود می پرسیدیم سُک مُلی یو؟(از ناحیه گردن میشه سُکش زد)یا سک ...
اون قدیما تا می خواستیم بریم آب تنی اول کار یه مقدار آب به نافمون می مالیدم تا نافمون کور نشه.
اون قدیما آهنربا یا یه چیز فلزی بالا سرمون میذاشتند تا سنگین(جنّی) نشیم.
اون قدیما سرآستینا مون از بس باهاش بینی مون را پاک کرده بودیم عین تخته سفت بود.
اون قدیما موقع سرماخوردگی آب بینی مون را می خوردیم چه شور و با مزه بود.
اون قدیما برا اینکه کسی را از کار ی منع کنیم دُشمُن(فحش)یادگاری می کردیم.
اون قدیما قهر که می کردیم یه نفر حرفمون را به طرف مقابل منتقل می کرد ولو اینکه پیش هم نشسته بودیم آخر سرهم میگفتیم بگو(باعرض معذرت)قاصد گهُش خا.
اون قدیما گاوها را برا آبستن شدند بیشتر به باربند(بهاربند)حاج سید محمد می بردند ده تومن هم خرجش بود(ماراهم نمی ذاشتند بریم توو)!!!
اون قدیما گوجه یا رب رو نون خشکه می مالیدیم ومی خوردیم    های حال می داد.
اون قدیما گیشنیجو پا سماوری و گندیلی ساده ترین غذا ها یعنی فست فود واقعی بود.
اون قدیما سفره چی قندی و قندهَمِری(یک قطعه فلزکه اغلب تکه ای از کمک فنر ماشین بود)بودکه فقط موقع چای در دسترس بود.اونم نه آنچنان دسترسی .
اون قدیما اول نونوایی نو اُوی وسطاش نون معمولی آخراش نون درازی و پَچ بِندی(بازیافت خمیرهای خراب شده که اغلب با خاکستر مخلوط بود) و نهایتن بُلی کماجدونی می پختند.
اون قدیما تا به مُغازه(سلمونی قدیم)می رفتیم رضا قولی(خداعمرش بده)با آفتابه پر از آب به استقبالمون می اومد.
اون قدیما سرمون را که می تراشیدیم یه تیکه از جلوش را میذاشتند باشه نگو که تو مد بودیم وخودمون خبر نداشتیم.
اوق قدیما ایش پیش واوُسمُن(پیداکردن شپش از بین موهای بچه ها)ازکارهای مادران بود
.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن ابادی 91/5/17:: 10:42 صبح     |     () نظر