سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهترینِ برادرانت، کسی است که از اموال خود به تو ببخشد، و بهتر از او کسی است که تو را بی نیاز سازد و اگرخود به تو نیازمند گشت، تو را معاف دارد [و از تو چیزی نخواهد] . [امام علی علیه السلام]
خاطرات یک حسن ابادی

ترم دوم شروع شد .دیگه این دفعه بلد بودم  و مثل مارگزیده هازود رفتم و تو اولین روزها
ثبت نام یا همون انتخاب واحد را انجام  دادم .برا خوابگاه هم ثبت نام کردم و خوشبختانه
خوابگاه هم شاملم شد و یه کم مشکل کارم کمتر شد ولی مگه این چرخ گردون میذاره
اوضاع بر وفق مراد کسی بچرخه؟هرچی جلوتر می رفتم و بیشتر با پرستاری و مشکلاتش
آشنا می شدم بیشتر از این رشته بدم می اومد.

اینکه می دیدم که افراد دیگه دانشجوی پزشکی هستند 
می گن و می خندندو دستور می دند و ما دانشجوای پرستاری باید ملافه عوض کنیم و ناخن
مریض را بگیریم و از همه بدتر لگن زیر پای مریض بذاریم بیشتر آزارم میداد و به خودم
میگفتم فلانی اینهمه درس خوندی تا به این روز برسی؟پس شاگرد اول بودن تو مدرسه و
سال اخر تو منطقه عاقبتش همین بود؟

خوب البته  درد بسور وبساز بود و چاره ای هم
نداشتم.هرچه جلوتر می رفتم بیشتر ازین رشته بدم می اومد و دنبال راه چاره و گریز
بودم.چند تا راه پیش پام بود.یکی تغییر رشته یکی هم وانصراف و یکی سازش با
پرستاری.

به تغییر رشته به کاردانی آزمایشگاه یا اطاق عمل فکر کردم نه بخاطر علاقه
صرفا به خاطر اینکه با کاردانی میشه مجدد کنکور داد ولی اگه تو رشته پرستاری
لیسانس می گرفتم دیگه کنکور هم نمی تونستم بدم.البته رو این گزینه تغییر رشته زیاد
پیگیری نکردم چون مشکل بود.گزینه ی دیگه انصراف بود.هم زود نتیجه می دادو
هم راحت تر بود ولی دوتا مشکل داشت یکیش هزینه ای بود که برا انصراف باید
می دادم که با توجه به واحدهایی که گذرونده بودم حدود هفتاد هشتاد هزار تومن میشد
که خوب مبلغ زیادی بود و یکی هم سربازی که باید می رفتم سربازی و دوباره کنکور
می دادم .

تقریبا خودم را محکوم به ادامه ی ناگزیر راه می دیدم .داشتم برا یه عمر
پرستار موندن خودما آماده می کردم.البته بازم یه مشکل دیگه ای که برام پیش اومد
چون این زمونه سر سازگاری با من نداشت شروع بیماری پدرم بود که مزید بر همه ی
بدبختی ها شد اونم یه بیماری بدخیم.خوب خودم دیگه سه چهار ترم پرستاری خونده بودم و
ازمسایل این بیماری خبر داشتم.اینه کسایی میتونند بهتر بفهمند که فرزند بزرگ خانواده اونم یه
خانواده ی پرجمعیت باشند....


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن ابادی 90/9/26:: 11:23 صبح     |     () نظر