سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فضیلتها چهارگونه اند : یکی از آنها حکمت است که قوامش اندیشه است . [امام علی علیه السلام]
خاطرات یک حسن ابادی

نه اینکه فکر کنید پیشترا اعتیاد نبوده  بوده خوبش هم بوده.بیشترین اعتیاد اون روزا به سیگار بود.سیگار اشنو و هما سه.

بعضی ها که وضع شون بهتر بود سیگار زر یا هما فیلتر دار می کشیدند.وینستون که دیگه ما میدیدیم بعضی از معلم هامون می کشیدند و خیلی کلاس بالا بود. پیرمردها هم که چپق می کشیدند و تعدادی هم قلیون.

تریاک با وجود اینکه تو خود حسن آباد کشت می شد و از نوع خوب و اصلش بود را هم همه کسی به اون صورت نمی کشید فقط اربابها بودند که با آب و تاب و منقل و وافور و خیلی رسمی و بدون ترس و لرز در کنار چای نبات و کباب می کشیدند.

حالا یه وقت هم شاید یه نفر گوشش درد شدید می گرفت یه ذره براش آماده می کردندو می کشید تا گوشش خوب بشه اونم تازه  با کلی اکراه می کشید.جالب ابن بود که تو مراسم فاتحه هم که تو مسجد برگزار میشد یه نفر مسئول سیگار گذاشتن جلو مردمی بود که برا فاتحه می اومدند و البته برای افراد خاص که می دونست قلیونی هستند قلیون هم براشون تو مسجد می برد.

ما هم که بچه بودیم و کنجکاوی کودکانه باعث می شد که ببینیم آخه چه لذتی تو این دود ودم هست که اینقدر طرفدار داره.معمولا بچه ها سیگار کشیدن را با ریشه ی کال شروع می کردند.خوب شاید بچه ها الان اسم کال یا ونجیر را نشنیده باشند.ونجیر که فکر کنم اسم  فارسی ش بدنجیل باشه از گیاهان با دانه ی روغنی هست که قدیما خیلی از کشاورزا در کنار محصولشون می کاشتند .دانه هایی مثل لوبیا داشت که استفاده اصلیش بعنوان روغن چراغ برا روشنایی بود.

یه استفاده دیگه هم داشت و اونم این بود که هنگام کوبیدن ارزن چون دونه های ارزن از هاون بیرون می ریخت همراش میریختند تا بعلت چرب بودنش نذاره دانه های ارزن از هونگ بیرون بریزند.این گیاه بوته های بلندی داشت که گاهی به دو سه متر هم می رسید .قسمت مورد علاقه ی ما ریشه ی اون بود که بلند بود و مثل سیگار این خاصیت را داشت که اگه سرش را آتیش می زدیم و پک می زدیم دود می داد البته دودی اونقدر تند که همه ی دهن ادم گویی جمع میشد و چشم و گلومون هم میسوخت.

البته به اصطلاح محلی به این ریشه ها کونه کال می گفتند.بعدها که پیشرفت کردیم رفتیم سراغ کشیدن یه نوع قلیون دست ساز.با همون وسایل اولیه همیشگی مون یعنی درب قوطی که البته سوراخدارش کرده بودیم و یه شیشه مربا یه چیزی مثل امروزیها که بهش قوقوری می گند ساخته بودیم و چون تنباکو وتوتون در دسترس نبود ته سیگارا را جمع می کردیم توتونش را خالی می کردیم و روی اون اتیش می ذاشتیم ومثل قلیون می کشیدیم.

جالب اینکه گاهی و یا شاید بیشتر اوقات هم از فضولات خر(پَقَر) که البته خشک شده بود روش می ریختیم و بعنوان تنباکو می کشیدیم کسی چه می دونه شاید اثرات دارویی هم داشت ولی کشیدنش خیلی زجر آور و چندش آور بود...البته این کارا مدت زیادی نکشید و شاید تو یکی دو هفته تو تعطیلات این کار را کردیم .البته کونه کال کشیدن دوام بیشتری داشت و گاهی به قول بعضی ها تفریحی می کشیدیم که اونم با توجه به فصل کاشت ونجیر فصلی بود.اینم که از فعل جمع استفاده می کنم بخاطر اینه که همون دوستم که رویاهای کودکانه م را باهاش تجربه می کردم هم شریک جرمم تو همه ی این مراحل بود.خدا را شکر که به روز معتادای امروزی نیفتادیم.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن ابادی 90/8/17:: 7:39 صبح     |     () نظر