سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل، سرچشمه حکمت است . [امام علی علیه السلام]
خاطرات یک حسن ابادی

خیلی از جوونای قهاری که حالا معتادند و تریاک

البته تریاک که چه عرض کنم اشغال تریاک می

کشند شاید اصلا ندونند این تریاک چگونه تهیه

میشه واصلش از کجا میاد ولی قدیمی تر ها

خشخاش و گرز تریاک یا همون توتوری را دیدند.این

خاطره برمی گرده به زمانی که در حسن اباد

کشت خشخاش  انجام میشد .در سالهای اخر

حکومت شاه بود که در حسن اباد هم کشت

خشخاش انجام میشد البته به صورت قانونمند

واصولی.نحوه ی کار بدین صورت بود که ابتدا از

طرف ارگان خاصی که البته من اطلاع ندارم کدوم

بود به حسن اباد میومدند ومحدوده ی خاصی از

زمینهای کشاورزی را انتخاب می کردند که فقط در

اون محدوده کشت انجام بشه .البته اجباری نبود

هر کس نمی خواست می تونست نکاره.پس از

کشت خشخاش تا مدتی که گرزها بیرون نیومده

بود خبری نبود.شهر در امن امان بود.وقتی دانه

های خشخاش می رویید و کوتاه بود ما که بچه

بودیم میرفتیم و بوته های کوچک را می کندیم و

می خوردیم مزه ی خوبی داشت وحالت سبزی

خوردن داشت.بعد که یه کم رشد میکرد  صحرا

خیلی زیبا می شد چون گل خشخاش مثل لاله

بود البته در رنگهای مختلف بیشتر سفید و گاهی

صورتی و ارغوانی .اینم به این دلیل بود که دانه

های خشخاش اکثرا سفید بود ولی بعضی از

توتوری ها که به اصطلاح محلی توتوری فارغ به

فتح ر می گفتند رنگی بودند وبالطبع رنگ گلشان

هم رنگی بود.بگذریم .تا اینجاش هم خبری نبود اما

از وقتی که گلهای خشخاش به گرز تبدیل میشد از

طرف ژاندارمری میومدند و در مکانهای مختلف تو

صحرا چادر می زدند و با تفنگ وسرباز مراقب امور

بودند.اخه درسته که مردم کشت کرده بودند و

زمین و اب از خودشون بود ولی فقط باید از طرف

دولت می خریدند وهیچ کس حق بردن تریاک به

منزلش را نداشت هرچند خیلی ها با لطایف الحیل

والبته با اشنا بازی با ماموران مقدار کم تا بسیار

زیاد را به منزل میبردند.البته قصدشان کشیدن

تریاک واعتیاد نبود بلکه قصد فروش ازاد والبته

قاچاق داشتند که گرونتر از دولتی ها می

خریدند.مثلا گاهی مقداری از تریاک گرفته شده را

در جایی در لته (کرت)قایم می کردند وتو تاریکی

شب می رفتند و می اوردندخیلی ها هم جاش را

گم می کردند و در حسرتش  می موندند.وقتی

گرزها در می میومد مرحله ی اول به خش زدن

معروف بود که باید صاحب زمین چند نفر را برای

خش زدن به صحرا می بردند وتحت نظر ماموران در

هوای خنک صبح با وسیله ی مخصوصی بنام تیغ

که البته مثل یک برس فلزی بود با فقط یک ردیف

تیغه های کوتاه .پس از خش زدن شیره ی

سفیدی از محل خراشها بیرون می امد که د رابتدا

سفید رنگ بود وبعد کم کم به رنگ قهوه ای

تریاکی خیلی قشنگی در می اومد.

 

ادامه دارد....


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن ابادی 89/8/3:: 11:35 صبح     |     () نظر