• وبلاگ : خاطرات يک حسن ابادي
  • يادداشت : قاصدي و شاگردونه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ح.س 

    سلام

    يادمه در رويارويي اول با همسايه يک تکه کلام جالبي وجود داشت واينکه ما بچه بعد از سلام ميگفتيم " مام واتش "مادرم گفت .-يا پووم واتش" يعني پدرم گفت .و با نقل قول از اونا سر صحبت را شروع ميکرديم